ذهنم حسابی شلوغ شده است. بالاخره بعد از یک ماه و نیم گمشدگی و نازندگیگری!!! [واضع عبارت: خودم] دیروز انقلابی در خانه برپا کردم. و چینش وسایل را تغییر اساسی دادم. میز تحریر را به هال منتقل کردم و جای میز ناهارخوری و مبلها، تلویزیون و تختخواب همه را تغییر دادم. تا وقتی فضا برایم جدید است نشاط درونم سختتر از بین میرود.
من شدیدا به نوشتم نیازمندم. وقتی مینویسم احساس تسلط بر زندگیام را دارم. وقتی مینویسم زنده هستم. اما روزهایی که نمینویسم هر روز از خودم و زندگی دورتر و دورتر میشوم. و روزهایم باری به هر جهت میگذرد.
امروز 112مین روز سال 94 است...
از فردا حتما روزها و ساعات بهتری خواهم داشت.